امتداد زمانیبعد در فارسی دوری و از نظر لغوی در مقابل قرب است. نزد قدما به معنی کوتاهترین فاصله بین دو چیز است. در میان قدما آنها که به خلا معتقد بودند بعد را به عنوان امتداد مجرد از ماده و قائم به خود تصور میکردند. و آنها که منکر خلا بودند بعد را قائم به جسم میدانستند. متکلمان بعد را عبارت از امتداد موهومی میدانستند که آن را متکی به جسم یا قائم به خود فرض میکردند و آن را دارای خاصیتی میدانستند که به موجب آن جسم میتوانست آن را اشغال کند. ۱ - ابعاد سه گانهابعاد سه گانه عبارت است از طول و عرض و عمق. امتداد اول را طول گویند. امتداد دوم را که با قطع امتداد اول یک زاویه قائمه میسازد عرض گویند. امتداد سوم را که بر حد مشترک طول و عرض با زاویه قائمه فرود آید عمق گویند. آنچه دارای یک بعد (طول) است خط آنچه دارای دو بعد (طول و عرض) است سطح و آنچه دارای ابعاد سه گانه است جسم تعلیمی (حجم) نامیده میشود. [۱]
فرهنگ فلسفی، جمیل صلیبا، ج۱، ص۱۹۷.
در اجسام متحرک علاوه بر این ابعاد سه گانه، بعد چهارمی نیز وجود دارد که امتداد و گستردگی در زمان است و به واسطه متحرک بودن بر ان عارض میشود. نسبت زمان به حرکت و رابطه ان دقیقا شبیه نسبت امتداد جسم تعلیمی (حجم) به جسم است. [۲]
نهایه الحکمه، طباطبایی، محمد حسین، ص۲۶۹، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۲ق، چ شانزدهم.
یعنی همانگونه که جسم طبیعی جوهری است که در سه جهت امتداد دارد، اما مقدار این امتداد و اندازه ان نامعین است و هیچ اقتضایی نسبت به حجم خاصی ندارد و نسبت به همه حجمها یکسان میباشد و این جسم تعلیمی است که بر ان عارض گشته و مقدار امتداد انرا مشخص میکند حرکت نیز یک وجود ممتد و کشش دار است اما مقدار امتدادش نامعین است و ذاتا اقتضایی نسبت به یک امتداد خاص ندارد و زمان به عنوان یک کمیت نا پیوسته بر ان عارض گشته واندازه امتداد انرا مشخص میکند. [۳]
ترجمه و شرح نهایه الحکمه، شیروانی، علی، ج۲، ص۳۳۷، قم، نشر بوستان کتاب، ۱۳۸۶، چ هفتم.
۲ - رابطه زمان با حرکتهمانطور که مبدا و منتهی حرکت به عنوان آغاز کنند و پایان دهنده حرکت هستند، موضوع حرکت، پذیرنده و قبول کننده است و مسافت، تعیین کننده مقدار حرکت است، این سوال مطرح میشود که زمان چه رابطهای با حرکت دارد. پاسخ این است که هر حرکتی منطبق بر زمان است و زمان بعدی برای ان میباشد؛ یعنی همانطور که جسمی که در مکانی وجود دارد به یک نحوی منطبق بر آن میباشد هر حرکتی که محقق میشود بر قسمتی از زمان انطباق دارد. [۴]
درآمدی بر فلسفه اسلامی، عبودیت، عبدالرسول، ص۲۲۲، قم، نشر بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش، چ ششم.
بدین صورت که حرکت، موضوع زمان است و زمان بر ان عارض میگردد زیرا هرگاه حرکتی در خارج محقق شود زمان نیز که کمیتی گذرا است ثبوت مییابد و هرگاه حرکتی زائل شود، زمان ان نیز از بین میرود و وجودی ندارد. [۵]
شرح نهایه الحکمه، شیروانی، ج۲، ص۳۳۶.
پس همانطور که هر جسمی در درون خود امتدادی گایدار دارد، هر حرکتی نیز در درون خود دارای امتدادی پایدار وسیال است که زمان نامیده میشود و همانطور که به تعداد اجسام، امتداد پایدار وجود دارد، به تعداد حرکان نیز زمان وجود دارد. [۶]
درآمدی برفلسفه اسلامی، عبودیت، عبدالرسول، ص۲۲۲.
هر حرکتی دارای زمان است و یا به عبارتی بهتر، هر حرکتی در درون خود زمانی خاص به خود را دادر و به همین علت است که زمان هر حرکتی، عین وجود ان حرکت است نه بیرون از ان و مستقل از ان. ممکن است که سوال شود که این زمان، همان زمانی است که مختص به هر حرکتی است ولی زمانی که به گستره ازل تا ابد است، از این قاعده بیرون است و آن زمان مشترک در میان حرکات است. ولی این پنداری نادرست است و اینطور نیست که ما دو زمان داشته باشیم؛ یک زمانی که گستره اش از ازل تا ابد است و هر حرکتی که روی میدهد بر قطعهای از ان انطباق یاقته باشد و این زمان مشترک میان همه حرکتها باشد و دیگر، زمانی که مختص به هر حرکت باشد. [۷]
حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، مطهری، مرتضی، ج۱، ص۴۱۳، تهران، نشر حکمت، ۱۳۶۶ش.
بلکه هر حرکت که روی میدهد، در حقیقت در طول یک زمان گسترده روی میدهد و ان زمان نیز بعد حرکات است نه اینکه ان زمان مشترک میان حرکات باشد و مستقل از حرکات باشد وزمانی که بعد حرکت است، زمان مختص به هر حرکت باشد و این جداسازی میان زمانها پندار و توهمی بیش نیست و زمان مختص به هر حرکت امری جدا از زمان گسترده ازلی و ابدی نیست.۳ - پانویس
۴ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «امتداد زمانی». |